به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، یک طرف دعوا مرد همسایه که بهخاطر خرابی پمپ و قطعی آب شاکی بود و یک طرف انباردار تعاونی مسکن مهر! “به من ربطی ندارد، مگر بلوک مدیر ندارد؟ کار من انبارداری است!”،
همین جمله، مرد شاکی را بیشتر عصبانی کرد. از وقتی همسایگان بلوک بهامید نجات از مستأجری و صاحبخانه شدن با شادی اسباب و اثاثیه زندگی را در واحدهای این بلوک چیده بودند، هر روز یک مشکلی به وجود میآمد؛ یک روز آب نبود، یک روز برق نبود، یک روز گاز قطع میشد! اگر هم همه وصل بودند، آسانسور کار نمیکرد و هیچ کس از عهده مدیریت این بلوکها برنمیآمد.
آن روز بهمن درِ انبار را بست تا به خانه برود، دفتر مدیریت مجتمع مسکونی مهر و انبار آن درست طبقه همکف همان بلوکی بود که با همسر و سه فرزند دانشآموزش در آن زندگی میکرد، برادرش میثم بالای داربست در حال سنگکاری نما بود.
بهمن بهنشانه سلام و خداقوت دستی برایش تکان داد و جوابی گرفت، راهپله کمی شلوغ بود و همسایهها در حال صحبت بودند که با دیدن بهمن صداها بلند شد، انگار مسبب همه این مشکلات را دیده بودند، یکی از آنان با اعتراض به بهمن گفت؛ “چرا پمپ خراب و آب قطع است؟!!”، بهمن توجهی نکرد و همین موضوع همسایه را بیشتر عصبانی کرد و وقتی شنید؛ “به من ربطی ندارد، مگر بلوک مدیر ندارد؟ کار من انبارداری است!”، آتش دعوا شعلهور شد.
تمام اتفاقات از لحظه ورود بهمن به راهپله تا زمانی که مادر همسایه نقش بر زمین شد، یک دقیقه هم طول نکشید، بقیه همسایهها هر دو را به خویشتنداری و آرامش دعوت میکردند اما همسایه توهینی کرده بود و بهمن میخواست با هجوم بهطرف او حتی در حد یقهکشیدنی جواب بدهد، چند ثانیه بعد همه با ناباوری به مادر میانسال همسایه نگاه میکردند، زنی 56ساله که از قطعی آب عصبانی بود ولی نمیخواست دعوایی اتفاق بیفتد،
خون از پشت سرش جاری بود و بهمن و دیگران با نگرانی و پشیمانی نگاهش میکردند، حتی نفهمیده بود کی برای هجوم بهسمت همسایه و باز کردن راه، زن بیگناه را هل داده است تا کنار برود و راه برای یقه به یقه شدن با پسرش باز شود، همان لحظه میثم هم با لباس خاکآلود کار از راه رسید، صدای دعوای برادرش را شنیده، برای کمک آمده بود ولی دیدن صحنه بیهوش شدن مادر همسایه و خونهای روی راه پله او و دیگران را متعجب کرد.
اورژانس و پلیس بهسرعت از راه رسیدند، بهمن و میثم هر دو بازداشت شدند، دو روز بعد خبر مرگ مادر همسایه عین پتک بر سرشان کوبیده شد و دو برادر را راهی ندامتگاه دماوند کرد، او به هوش نیامد و بهدلیل ضربهای که موقع برخورد با لبه پله به سرش وارد شده بود چشم از جهان فرو بست و خانواده بهمن بدون هیچ تقصیری در این اتفاق تلخ مجبور به ترک خانه و بعد فروش فوری آن شدند تا بیشتر از این مقابل چشمان همسایه داغدیده نباشند.
بررسی دقیق پرونده، گزارش پزشکی قانونی مبنی بر علت اصلی مرگ مدتی بهطول انجامید تا بالاخره بیگناهی میثم ثابت شد، دوربینی در راهپله وجود نداشت و دوربین مداربسته در محوطه اصلی بلوکها نشان میداد میثم هنگام شروع دعوا بالای داربست بود و تا پایین آمدن و رسیدن به محل درگیری بیش از یک دقیقه زمان صرف میشده است، پس میثم زمانی به محل درگیری رسیده بود که مادر همسایه از هوش رفته بود و سروصداها به سکوتی تعجبانگیز تبدیل گشته بود.
حالا از آن روز تلخ 9 سال میگذرد، اتفاقی ناگوار در سال 95 که همسر و سه فرزند نوجوانش را راهی خانه پدر کرد تا با یارانه و کمکخرجی پدر بهمن، سفرهشان نانی بخورونمیر داشته باشد و بهمن هر هفته آنان را گریان در سالن ملاقات ندامتگاه دماوند ببیند. خواهر بهمن از تلخیهای این ایام میگوید و غم بر صدایش مینشیند. دادگاه او را به پرداخت نصف دیه محکوم کرده است، مبلغی در حدود 740 میلیون تومان! همان روزهای اول آپارتمان به کمترین قیمت با بو بردن دلالان از این حادثه به فروش رفت و در این سالها به هیچ دردی نخورد و خرجهای درمان مشکلات کلیههای دختر کوچک بهمن هم روی دستشان ماند.
اکنون خانواده بهمن چشم به کمکهای دیگران دارند، آدمهایی با قلبهای مهربان که درد دیگران را میبینند و برای درمانش قدمی برمیدارند. خیّرین و نیکوکارانی که قصد کمک به آزادی زندانیان جرایم غیرعمد را دارند همواره میتوانند از طریق شماره کارت 6037991899675916 در این امر خیر سهیم باشند، همچنین در صورت تمایل ضمن مراجعه حضوری به ستاد دیه استان تهران واقع در خیابان کریمخان زند، خیابان سنایی، اعرابی5، پلاک19، طبقه اول، شماره تلفن 88861992 با نحوه ارسال کمکهای مالی و آزادی زندانیان استان آشنا شوند.
انتهای پیام/+
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0