خبرگزاری مهر، گروه استانها: شهر شیراز به عنوان پایتخت شعر و ادب ایران، در طول تاریخ خود شاعران و بزرگان زیادی را به کشور معرفی کرده است.
این شهر از دیرباز تا به امروز مهد شعر و ادب پارسی بوده و از قرون گذشته تا امروز شاعران برجسته این دیار با سرودههای دلنشین خود بر غنای ادبیات فارسی افزودهاند.
شاعران شیرازی تنها به سرودن اشعار عاشقانه و عرفانی نپرداختهاند. آنها با اشعار خود وقایع تاریخی، فرهنگ، آداب و رسوم مردم این دیار را نیز به تصویر کشیدهاند.
اشعار آنها گنجینهای ارزشمند است که به ما کمک میکند تا با تاریخ و فرهنگ غنی این سرزمین بیشتر آشنا شویم.
حافظ شیرازی مایه فخر شیراز
حافظ شیرازی ملقب به لسانالغیب، به عنوان یکی از بزرگترین و مشهورترین شاعران ایران و جهان شناخته میشود که با اشعار رمزآلود و بینظیر خود تمامی عاشقان شعر و ادب را مجذوب خود کرده است.
او در شهر شیراز به دنیا آمد و در سنین کم توانست قرآن کریم را به طور کامل حفظ کند، به همین دلیل لقب حافظ به این شاعر بزرگ تعلق گرفت.
حافظ در دوران حیات خود در دربار شاهنشاهی به دیوانگری مشغول بود و هیچوقت شاعری را به عنوان یک شغل برای خود در نظر نگرفته بود.
یکی از نکات جالبی که در مورد حافظ وجود دارد، آن است که در تمام حیات خود از شهر شیراز خارج نشد.
غزلهای او سرشار از عشق، عرفان، فلسفه و زیباییشناسی است و دیوان حافظ یکی از پرفروشترین کتابهای تاریخ است و همچنان مورد مطالعه و توجه بسیاری از علاقهمندان به ادبیات قرار دارد.
زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست
در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند
عرصهٔ شطرنجِ رندان را مجالِ شاه نیست
بر درِ میخانه رفتن کارِ یکرنگان بود
خودفروشان را به کویِ میفروشان راه نیست
هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ماست
ور نه تشریفِ تو بر بالایِ کس کوتاه نیست
بندهٔ پیرِ خراباتم که لطفش دائم است
ور نه لطفِ شیخ و زاهد، گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بر صدر ننشیند ز عالی مشربی ست
عاشقِ دُردیکش اندر بندِ مال و جاه نیست
سعدی شیرازی شیخ اجل
یکی دیگر از مشهورترین شاعری پارسی تاریخ سعدی شیرازی است.
این شاعر پرآوازه که نام کامل او «ابو محمد مصلح الدین بن عبدالله» است، نهتنها به عنوان یک شاعر بلکه به عنوان استاد اخلاق، انسانشناسی و هنرمندان شهر شیراز در طول تاریخ شناخته میشود.
در ابیات مختلف اشعار سعدی میتوان دانش و بصیرت بینظیر او را مشاهده کرد که با بیانی ساده و اصطلاحاتی روان، مفاهیمی عمیق را به مخاطبان منتقل کرده است.
از جمله القاب سعدی میتوان به استاد سخن، پادشاه سخن و شیخ اجل اشاره کرد.
این شاعر بزرگ در سال ۶۹۰ هجری فوت کرد و در همان خانقاهی که در آن اقامت داشت، به خاک سپرده شد.
هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست
الحان بلبل از نفس دوستان توست
چون خضر دید آن لب جانبخش دلفریب
گفتا که آب چشمهٔ حیوان دهان توست
یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان
بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست
هر شاهدی که در نظر آمد به دلبری
در دل نیافت راه که آنجا مکان توست
هرگز نشان ز چشمهٔ کوثر شنیدهای
کاو را نشانی از دهن بینشان توست
از رشک آفتاب جمالت بر آسمان
هر ماه ماه دیدم چون ابروان توست
این باد روحپرور از انفاس صبحدم
گویی مگر ز طرهٔ عنبرفشان توست
صد پیرهن قبا کنم از خرمی اگر
بینم که دست من چو کمر در میان توست
گفتند میهمانی عشاق میکنی
سعدی به بوسهای ز لبت میهمان توست
بابا کوهی، شاعر و عارف شیرازی
شیخ ابوعبدالله بن عبیدالله شیرازی مشهور به بابا کوهی، یکی از عارفان و شاعران مشهور شیرازی است که در سال ۳۳۷ هجری قمری متولد شده است.
او دوران جوانی خود را به کسب علم در جواز بزرگان هم دوره خود نظیر شیخ ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری سپری کرد.
عبدالله باکویه دارای صفات مختلفی بوده که یکی از مشهورترین آنها حمید است. او در دوران زندگی خود به نقاط مختلفی سفر کرد و در نهایت به شیراز بازگشت.
بابا کوهی در اواخر دوران زندگی خود در کوه شمالی شیراز عزلت گرفت و به نیایش پرداخت. جامی شاعر بزرگ قرن نهم از بابا کوهی به عنوان بزرگترین شاعر دوران خود یاد میکند.
ندانی که بابای کوهی چه گفت
به مردی که ناموس را شب نخفت
برو جان بابا در اخلاص پیچ
که نتوانی از خلق بربست هیچ
کسانی که فعلت پسندیدهاند
هنوز از تو نقش برون دیدهاند
چه قدر آورد بنده حور دیس
که زیر قبا دارد اندام پیس
نشاید به دستان شدن در بهشت
که بازت رود چادر از روی زشت
شوریده شیرازی شاعر نابینا
شوریده شیرازی شاعر نابینای ایرانی با اشعار عاشقانه و عارفانه خود جایگاه ویژهای در ادبیات معاصر ایران دارد.
او به دلیل نابینایی دنیای درونی خود را در قالب شعر بیان میکرد و اشعارش سرشار از احساسات لطیف و عمیق است.
شوریده در قصیده و غزل و طنز و مطایبه دستی قوی داشت؛ مخصوصاً در سرودن اشعاری که متضمن کلمات عامیانه و اصطلاحات اهالی فارس است مهارت فراوان داشت.
روی بنمایی و دل از من شوریده ربایی
تو چه شوخی که دل از مردم بی دیده ربایی
حسن، گویند که چون دیده شود دل برباید تو
بدین حسن دل از دیده و نادیده ربایی
تو که خود فاش توانی دل یک شهر ربودن
دل «شوریده» روانی ست که دزدیده ربایی
آشفته شیرازی؛ شاعر برجسته عصر قاجار
آشفته شیرازی با نام کامل محمدکاظم آشفته شیرازی یکی از شاعران صاحبمنصب عصر قاجار بود. او در سال ۱۲۰۰ هجری قمری در شیراز متولد شد و در سال ۱۲۸۸ قمری درگذشت. آشفته شیرازی در خانوادهای سرشناس و متمکن در شیراز به دنیا آمد او در جوانی علاوه بر ادبیات فارسی و عربی، به خوشنویسی نیز علاقهمند بود.
این ویژگیها و نیز اعتبار خانوادگی او سبب شد که وی در کارهای دیوانی ترقی کند آشفته شیرازی در دوران حیات خود مناصب دولتی متعددی از جمله کلانتری مشهد را بر عهده داشت و در نهایت به شیراز بازگشت و به کشاورزی پرداخت.
بسته بر آفتاب چو مشکین نقاب را
پردهنشین نموده ز شرم آفتاب را
پروانه جمال تو شد شمع آفتاب
شاید کزین شعاع بسوزی حجاب را
ملک دلم خراب از آن کردست عشق
تا آفتاب بیش بتابد خراب را
آن را که با شب سر زلفت بود حساب
اندیشه نیست پرسش روز حساب را
جز مرغ دل که با خم زلف تو عهد بست
هم آشیان بصعوه که دیده عقاب را
اهلی شیرازی؛ استاد لطافت کلام و اندیشه
محمد بن یوسف اهلی شیرازی یکی از برجستهترین شاعران قرن نهم و دهم هجری قمری است که به سبب لطافت کلام، ظرافت اندیشه و تسلط بر فنون شعری شهرت فراوانی یافته است. وی در شیراز متولد شد و در همین شهر نیز چشم از جهان فرو بست آرامگاه او در جوار حافظ شیرازی قرار دارد.
غزلیات بسیار لطیف او به سبک سعدی است. نیز تعدادی از غزلهای به شیوه وقوعی او در وزن و قافیه با غزلهای بابا فغانی شیرازی شاعر بسیار مشهور اواخر عصر تیموری و اوایل عصر صفوی، مشترک است، اما با توجه به هم سن و معاصر بودن این دو و همترازیشان در درجه استادی، به درستی نمیتوان دانست که تأثیر از کدام سو بوده و تأثّر از کدام سو.
آن شمع که پروانه صفت بال و پرم سوخت
هرگاه که در خاطرم آید جگرم سوخت
جز صورت او در نظرم هیچ نیاید
کز یک نگه آن مه، دو جهان در نظرم سوخت
از غیرت اغیار چراغ دل و جان مرد
کرد از رخ خود زنده و غیرت دگرم سوخت
ای شمع شب افروز که ماندی ز نظر دور
باز آی که بی روی تو آه سحرم سوخت
در جان منی هجر و وصالم چه تفاوت
مشتاقی حرف لب همچون شکرم سوخت
من بودم و چشمی تر از ایام و لبی خشک
در خرمنم آتش زدی و خشک و ترم سوخت
گویند که اهلی بخبر باش از آن شمع
تا چشم زدم برق بلا بی خبرم سوخت
وصال شیرازی بزرگترین شاعر آئینی شیراز
محمدشفیع شیرازی متخلص به وصال و ملقب به میرزا کوچک یکی از بزرگترین شعرای آئینی در سده سیزدهم قمری است. او در سال ۱۱۹۷ قمری در شیراز متولد شد و در سال ۱۲۶۲ قمری درگذشت. وصال شیرازی نه تنها شاعر بلکه خوشنویس و ادیبی توانا نیز بود.
دیوان اشعار او نزدیک به سی هزار بیت دارد. وصال در مرثیه سرایی از تمامی شعرا گوی سبقت را ربود. از سرودههای وی دیوان شعر و مثنوی «بزم وصال» است و اتمام مثنوی «فرهاد و شیرین» وحشی بافقی است که ناتمام مانده بود. او همچنین «اطواق الذهب» اثر زمخشری را به فارسی ترجمه کردهاست.
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
از غیر دوست روی نمودن به سوی دوست
الا خدای در همه عالم نداشتن…
گر سر به یک اشاره ابرو طلب کند
سر دادن و در ابروی خود خم نداشتن
معشوق اگر دو دیده پر از خون پسنددش
عاشق بهجز سرشک دمادم نداشتن
گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسی
در کاسه جای شهد بهجز سم نداشتن…
زانسان که خورد سودۀ الماس مجتبی
درهم نکرد روی خود، اهلاً و مرحبا…
قاآنی شیرازی؛ تسلط بر فنون شعر و قدرت بیان
میرزا حبیبالله شیرازی متخلص به قاآنی یکی از برجستهترین شاعران و قصیدهسرایان دوره قاجار است. او در سال ۱۲۲۳ قمری در شیراز متولد شد و در سال ۱۲۷۰ قمری در تهران درگذشت. قاآنی با تسلط بر فنون شعری و قدرت بیان بینظیرش جایگاهی والا در ادبیات فارسی دارد.
قاآنی در انواع شعر خصوصاً ترکیب بند و مسمط مهارت داشت. هنر بزرگ او در پرداختن مسمطهای روان و زیباست.
او در قالب مسمطهای منوچهری مضامین دلپذیری ریخته که غالباً بکر و ناشنیده است.
دل شکسته من آهش ار اثر دارد
دعا کنم که خدایش شکستهتر دارد
ز سیم اشک و زر چهرهام توان دانست
که شهر عشق گدایان معتبر دارد
مراست خانه بیابان و دل ز خون دریا
تو عشق بین که مرا میر بحر و بر دارد
دلم به زلف تو آهی کشید و جانم سوخت
درست شد که به شب آه دل اثر دارد
به چشم سرمه کشد یارب این بلای سیاه
ز بهر مردم مسکین چه در نظر دارد
احد ده بزرگی؛ شاعر شیرازی انقلاب و دفاع مقدس
احد ده بزرگی در سال ۱۳۲۸ در شیراز به دنیا آمد. تاکنون ساکن شیراز و دارای تحصیلاتی در حد علوم قدیمه است. رویکرد او به شعر فارسی به زمان هفت سالگیاش باز میگردد. شرکت احد ده بزرگی در مراسم سوگواری ماه محرم و دستههای عزاداری، که برای وی محل مناسبی را برای سرودن فراهم آورد. او در سالهای قبل از پیروزی انقلاب با تشکیل انجمن ادبی حافظ که جلسات آن به صورت مخفی برگزار میشد مبارزات سیاسی خود را دنبال میکرد.
احد ده بزرگی علاوه بر سرودن اشعار آئینی، ید طولانی در سرایش اشعار محلی شیرازی دارد و برخی از اشعار او به سرود نیز تبدیل شده است. با این حال تسلط وی بر سرودن اشعار با مضامین مختلف فرهنگی، ادبی در قالبهای کلاسیک همچون غزل، قصیده و رباعی نیز ستودنی است.
با نسیم نفس سبز امام گل سرخ
جوش زد باده توحید به جام گل سرخ
شد منظم صف مرصوص به میدان شرف
داد فرمانده چو فرمان نظام گل سرخ
دیو شب مرد و سلیمان جهانگیر سحر
سکه زد سکه خورشید به نام گل سرخ
گرچه آن سوی تصور زده اندیشه قدم
باز وامانده در اوصاف مقام گل سرخ
کرده از رگ رگ ذهن گل مهتاب عبور
موج خورشیدی شب سوز پیام گل سرخ
پر شده مخمل سبز از نفس شبنم نور
خاک رنگین شده از جوش قیام گل سرخ
محمد مهدی سیار؛ غزل سرای شیرازی دوران معاصر
محمدمهدی سیار متولد سال ۱۳۶۲ دیگر شاعر شیرازی است. او دارای مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه تربیت مدرس و دانشآموختهٔ کارشناسی ارشد الهیات در دانشگاه امام صادق (ع) است.
او از سال ۱۳۸۷ در دانشگاه امامصادق، دروس ادبیات و منطق را تدریس میکند.
وی در زمینه نوحه و ترانه نیز آثار قابل توجهی خلق کرده و با ستایشگران و خوانندگان ملی همکاری دارد.
سیار شاعری است که برای مسائل سیاسی و اجتماعی اهمیت ویژهای قائل است و این نکته در آثار او مشهود است. «رودخوانی» و «یادآوری» از دیگر آثار او است.
ای خوشمسیر برکه! …قرار مسافران!
آغوش باز کن که رسیدهست کاروان
پیغام بازگشت بده هر که رفته را
لختی درنگ کن که بیایند ماندگان
لختی درنگ کن که جهان ایستاده است
بنشین نگاه کن که به رقص آمده زمان
وقتش شدهست برکۀ کم آبِ دوردست!
کمکم رسد تلاطم موجت به بیکران
تصویر دست کیست در آئینهات؟ ببین!
این دستها رسانده زمین را به آسمان
دیگر هراس خشک شدن در دلت مباد
دستی به بیعت آور و دریا شو و بمان!
میلاد عرفان پور؛ رباعی گوی شیرازی دوران معاصر
میلاد عرفان پور متولد ۱۳۶۷ در شیراز است. شهرت او بابت سرودن در قالبهای سنتی و بخصوص رباعی است.
او تاکنون برنده یا نامزد جایزههای معتبر ادبی از جمله قلم زرین و جشنواره شعر فجر بوده است.
این شاعر جوان، کتاب بیخبریها را در سال ۱۳۹۴ منتشر کرد. این اثر در یازدهمین دوره جشنواره قلم زرین نامزد شد، و بدین ترتیب او جوانترین نامزد این جایزه از ابتدای تأسیس بود. او مدیر دفتر شعر مؤسسه شهرستان ادب پ همچنین دبیر و داور در برخی جشنوارههای شعر بوده است.
از دیگر کتابهای او میتوان به جشن فراموشیها، بی خبریها، ناخوانده، درباره تو و راهبندان اشاره کرد.
همه شب دست به دامان خدا تا سحرم
که خدا از تو خبر دارد و من بی خبرم
رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری
رفتی و هیچ ندیدی که چه آمد به سرم
گرمی طبعم از آن است که دل سوخته ام
سرخی رویم از این است که خونین جگرم
کار عشق است نماز من اگر کامل نیست
آخر آنگاه که در یاد توأم در سفرم
ای که در آینه هرروز به خود می نگری
من از آئینه به دیدار تو شایسته ترم
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0