خبرگزاری مهر، گروه جامعه – مینا یاری؛ در دنیای امروز که سبک زندگی و نقشهای اجتماعی افراد به سرعت در حال تغییر است، جایگاه و تأثیر نقشهای تربیتی نیز دستخوش دگرگونی شدهاند. از یک سو، مادر به عنوان نخستین و مهمترین عنصر تربیتی در زندگی کودک شناخته میشود؛ از سوی دیگر، نظام آموزشی و معلمان نقش گستردهتری در پرورش و هدایت نسل آینده ایفا میکنند.
در این شرایط این پرسش پیش میآید که آیا میتوان میان نقش مادری و وظایف معلمی مرز روشنی ترسیم کرد؟ یا آنکه این دو نقش در بسیاری از جنبههای تربیتی، همپوشانی و ارتباطی عمیق با یکدیگر دارند؟ در این راستا در گفتگویی با فاطمه عاطفی، معلم، جامعه شناس و فعال حوزه کودک تلاش میکنیم با نگاهی دقیقتر به کارکردهای هر یک، به این پرسش پاسخ دهیم و نسبت آنها را در تربیت کودک بررسی کنیم.
مادری؛ نخستین نقش تربیتی کودک
آیا بین کارکردهای تربیتی مادر و وظایف معلمی ارتباطی وجود دارد؟
در ابتدا بهتر است با بررسی نقشها و ارتباطات بین مادری و معلمی در تربیت کودکان، به این سوال دقیقتر پاسخ دهیم. مادری یک پیوند عمیق و غریزی است که از بدو تولد (و حتی قبل از آن) بین مادر و فرزند شکل میگیرد. این نقش بر پایه عشق بیقید و شرط، حمایت عاطفی و مراقبتهای اولیه استوار است. مادر، نخستین و مهمترین منبع امنیت و آرامش برای کودک است.
مادر، با آغوش امن و نگاه پرمهرش، نخستین کلاس تربیتی کودک را شکل میدهد؛ جایی که عشق، اعتماد و هویت در هم تنیده میشوند
مادر به طور غریزی به نیازهای عاطفی فرزندش حساس است و با درک زبان بدن، گریهها و لبخندهای کودک، سعی در رفع نیازهای فرزندش دارد. همچنین مادر نقش مهمی در شکلگیری دلبستگی ایمن، اعتماد به نفس و هویت عاطفی کودک ایفا میکند. مادران با پرورش ارزشها و باورها به عنوان نخستین معلم کودک، نقش مهمی در انتقال ارزشها، باورها و آداب و رسوم خانوادگی و فرهنگی دارد. مثلاً از طریق قصهگویی، بازی و تعاملات روزمره، مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را به کودک خود آموزش میدهد.
مادر با ایجاد یک محیط امن، گرم و حمایتی، به کودک این امکان را میدهد که بدون ترس از قضاوت یا شکست، به کشف دنیای اطراف خود بپردازد و استعدادهایش را شکوفا کند. از یک جایی به بعد نقش مادری با رشد و تکامل کودک تغییر میکند. مادر باید با توجه به نیازهای متغیر کودک، نقش خود را تنظیم کند و در مراحل مختلف زندگی، حامی، راهنما و مشاور او باشد.
اشتراکها و تفاوتها؛ وقتی مادر معلم میشود و معلم مادرانه رفتار میکند
ارتباط مادری با جایگاه معلم در چیست؟
در ابتدا به نقش حرفهای و آموزشی معلم میپردازیم. معلمی یک شغل تخصصی است که نیازمند دانش، مهارت و صلاحیتهای حرفهای است. معلم با گذراندن دورههای آموزشی و کسب تجربه، مهارتهای لازم برای تدریس، مدیریت کلاس و ارزیابی دانشآموزان را کسب میکند. در حقیقت هدف اصلی معلم، انتقال دانش، مهارتها و نگرشهای لازم به دانشآموزان است. وی با استفاده از روشهای تدریس متنوع، سعی در ایجاد محیط یادگیری فعال و جذاب دارد و به دانشآموزان کمک میکند تا مفاهیم درسی را به خوبی درک کنند و همین طور معلم علاوه بر آموزش دروس، نقش مهمی در توسعه مهارتهای شناختی (مانند تفکر انتقادی، حل مسئله و خلاقیت) و مهارتهای اجتماعی (مانند همکاری، همدلی و احترام به دیگران) دانشآموزان دارد.
معلم، با دانش تخصصی خود نقش تکمیلی مادر را در فضایی رسمی ایفا میکند، اما هیچ آموزشی نمیتواند جای امنیت عاطفی مادرانه را بگیرد
معلم، مسئول ایجاد نظم و انضباط در کلاس درس است. او با تعیین قوانین و مقررات مشخص، به دانشآموزان کمک میکند تا مسئولیتپذیر باشند و به حقوق دیگران احترام بگذارند او به طور مستمر عملکرد دانشآموزان را ارزیابی میکند و بازخورد مناسبی به آنها ارائه میدهد. این بازخورد به دانشآموزان کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند و برای بهبود عملکرد خود تلاش کنند.
حال با توصیف دقیقتری که کردیم میتوانیم بگوییم ارتباط عمیقی بین این دو نقش وجود دارد که میتواند اثرات عمیقی در تربیت نسل آینده داشته باشند.
به نظر میرسد که مدرنیته و تغییر سبک زندگی باعث کمرنگ شدن نقش مادر در تربیت شده و معلمان بار اصلی را به دوش میکشند. نظر شما چیست؟
این یک دیدگاه قابل تأمل و بحثبرانگیز است. مدرنیته باعث تغییراتی در ساختار خانواده شده است. افزایش خانوادههای تکوالدی، اشتغال بیشتر مادران در خارج از خانه و کاهش زمان صرف شده برای تربیت فرزندان، همچنین افزایش اهمیت آموزش رسمی از جمله این تغییرات هستند. در دنیای مدرن، آموزش رسمی و کسب مدارک تحصیلی اهمیت بیشتری یافته است.
این امر باعث شده است که والدین، به ویژه مادران، بیشتر بر موفقیت تحصیلی فرزندان خود تمرکز کنند و نقش معلم در این زمینه پررنگتر شود و نمیتوان تأثیر رسانهها و فناوری را هم نادیده گرفت. رسانهها و فناوریهای نوین مانند اینترنت، تلویزیون و بازیهای رایانهای نقش فزایندهای در تربیت کودکان ایفا میکنند. این امر میتواند باعث کاهش نقش مستقیم والدین، از جمله مادران، در انتقال ارزشها و باورها شود.
علاوه بر اینها فشارهای اقتصادی زندگی مدرن باعث شده است که بسیاری از مادران مجبور شوند برای تأمین معاش خانواده، به طور تمام وقت کار کنند. این امر میتواند باعث کاهش فرصتهای تعامل و تربیت فرزندان شود و در نتیجه بار مسئولیت معلم و آموزگار را افزایش دهد.
پس به نظر شما مسئولیت اصلی بر عهده معلمان قرار دارد؟
باید گفت علیرغم تغییرات اجتماعی و اقتصادی، نقش مادر در تربیت فرزندان همچنان بسیار مهم و بیبدیل است. مادران نقش کلیدی در شکلگیری شخصیت، هویت عاطفی و اجتماعی فرزندان خود ایفا میکنند. و نادیده گرفتن این موضوع آثار مخربی به همراه دارد. مساله بعد این است که تربیت فرزندان یک مسئولیت مشترک بین والدین به ویژه مادران و معلمان است. این دو نقش مکمل یکدیگر هستند و نمیتوان یکی را جایگزین دیگری کرد.
در دنیای امروز، نقش مادر نه تنها از بین نرفته، بلکه با چالشهایی تازه پیچیدهتر شده و نیازمند آگاهی، برنامهریزی و انعطاف بیشتری است
پس در نتیجه به نظر من، نمیتوان به طور قطع گفت که مدرنیته و تغییر سبک زندگی باعث کمرنگ شدن نقش مادر در تربیت شده و معلمان بار اصلی را به دوش میکشند. بلکه، میتوان گفت که نقش مادری در دنیای مدرن تغییر کرده و پیچیدهتر شده است. مادران امروزی با چالشهای جدیدی روبرو هستند، اما همچنان میتوانند با آگاهی، برنامهریزی و استفاده از روشهای نوین تربیتی، نقش مؤثری در تربیت فرزندان خود ایفا کنند.
در واقع، همکاری و هماهنگی بین مادران و معلمان میتواند بهترین نتیجه را در تربیت فرزندان به همراه داشته باشد. مادران میتوانند با حمایت از معلمان و مشارکت در فعالیتهای مدرسه، به بهبود کیفیت آموزش و تربیت فرزندان خود کمک کنند.
در شرایطی که مادران شاغل زمان کمتری برای فرزندان خود دارند، خلأ تربیتی را چگونه میشود جبران کرد؟
مهمترین عامل در تربیت فرزندان، کیفیت تعامل و ارتباط بین والدین و فرزندان است، نه صرفاً میزان زمان صرف شده با آنها. یک مادر شاغل میتواند با برنامهریزی مناسب و صرف زمانِ باکیفیت با فرزندش، نقش تربیتی خود را به خوبی ایفا کند. این روزها نقش مادری در دنیای مدرن متنوعتر شده است. مادران میتوانند با استفاده از روشهای نوین تربیتی، مشارکت در فعالیتهای مدرسه و ارتباط مستمر با معلمان، نقش مؤثری در تربیت فرزندان خود ایفا کنند.
این امر برنامهریزی و هدف گذاری دقیق والدین و مدرسه و حتی جامعه را در خصوص تربیت بچهها احتیاج دارد.
نقش مکمل؛ مادر و معلم در یک مسیر مشترک
هماهنگی بین تربیت خانوادگی و تربیت مدرسهای چگونه اتفاق میافتد؟
هماهنگی بین تربیت خانوادگی و تربیت مدرسه با ایجاد یک زبان مشترک و اهداف همسو اتفاق میافتد. به عبارت دقیقتر دو مورد مهم اول زبان مشترک، یعنی والدین و معلمان در مورد ارزشها، انتظارات و روشهای تربیتی با هم توافق داشته باشند و از یک لحن یکسان در برخورد با کودک یا دانشآموز استفاده کنند و دوم اهداف همسو، یعنی والدین و معلمان هدف مشترکی برای رشد و شکوفایی کودک یا دانشآموز داشته باشند و تلاش کنند تا او را در رسیدن به این هدف یاری کنند.
تربیت کودک، تنها در خانه یا تنها در مدرسه شکل نمیگیرد؛ این دو نهاد باید با هم گفتوگو و همکاری داشته باشند تا بهترین نتیجه حاصل شود
این هماهنگی از طریق ارتباط مؤثر، تبادل اطلاعات، مشارکت در فعالیتها و حمایت از یکدیگر حاصل میشود.
اگر بین سفارشهای تربیتی مادر و روشهای آموزشی معلم تضاد وجود داشته باشد، چگونه باید این تعارض را حل کرد؟
تجربه میگوید برای حل تعارض بین سفارشهای تربیتی مادر و روشهای آموزشی معلم، چند راهکار کوتاه و عملی وجود دارد.
اول، گفتگوی سازنده میتواند مؤثر باشد. مادر و معلم باید در فضایی آرام و بدون قضاوت با هم صحبت کنند. هدف، درک دیدگاه یکدیگر و یافتن نقاط مشترک است.
دوم، تمرکز بر منافع کودک یا دانشآموز اهمیت دارد. هر دو طرف باید به یاد داشته باشند که هدف اصلی، بهترین نتیجه برای کودک یا دانشآموز است. تصمیمات باید بر این اساس گرفته شوند.
جستجوی راه حلهای میانی راهکار سوم است. هر دو طرف باید سعی کنند راه حلی پیدا کنند که تا حدودی رضایت هر دو طرف را جلب کند. این ممکن است به معنای تعدیل روشها یا یافتن یک رویکرد جدید باشد. نکته مهم این است که باید به هر دو طرف گوشزد کرد که انعطافپذیر باشید و آماده مصالحه باشید.
چهارم مشورت با متخصص میتواند مفید باشد. در صورت عدم توافق، میتوانند با یک مشاور تربیتی، روانشناس یا متخصص آموزش و پرورش مشورت کنند. یک متخصص میتواند دیدگاه بیطرفانهای ارائه دهد و به یافتن راه حل کمک کند.
و پنجم حمایت از تصمیم نهایی است. پس از رسیدن به یک توافق، هر دو طرف باید از آن حمایت کنند و به دانشآموز یک پیام واحد ارائه دهند. توجه داشته باشیم تضاد آشکار بین والدین و معلمان میتواند برای دانشآموز گیجکننده و آسیبزا باشد. حل تعارض نیازمند صبر، درک متقابل و تمایل به همکاری است. پس انتظار اینکه دو طرف فوراً به نتیجه برسند انتظاری نا به جا است.
عاطفه در کلاس درس؛ مرز همدلی و حرفهگری
آیا میشود همدلی و عاطفه مادرانه را در فضای آموزشی پیاده کرد؟
به نظر من، پیادهسازی کامل همدلی و عاطفه مادرانه در فضای آموزشی امکانپذیر نیست و شاید حتی مطلوب هم نباشد. اما بهرهگیری از جنبههای مثبت آن، مانند ایجاد فضایی امن، حمایتی و توجه به نیازهای عاطفی دانشآموزان، ضروری و بسیار ارزشمند است.
معلم میتواند با همدلی و درک متقابل، ارتباط بهتری با دانشآموزان برقرار کند و محیطی را ایجاد کند که دانشآموزان احساس امنیت، اعتماد و ارزشمندی کند. این امر میتواند به بهبود یادگیری، افزایش انگیزه و رشد عاطفی و اجتماعی دانشآموزان کمک کند. با این حال، مهم است که معلمان نقش حرفهای خود را حفظ کنند و از روابط بیش از حد عاطفی و صمیمی با دانشآموزان خودداری کنند. هدف، ایجاد یک محیط حمایتی و در عین حال حرفهای است که به رشد و شکوفایی همه دانشآموزان کمک کند.
به نظر شما، تربیت نسل آینده بیشتر تحت تأثیر مادران خواهد بود یا نظام آموزشی؟
تربیت نسل آینده بیشتر تحت تأثیر مادران خواهد بود، اما نه به صورت انحصاری. نظام آموزشی هم نقش مهمی دارد. البته دلایل مهمی درباره این موضوع دارم. سالهای اولیه زندگی کودک، تحت تأثیر مراقبت و تربیت مادرانه است. مادران، در شکلگیری شخصیت، مهارتهای اجتماعی اولیه، و پایههای عاطفی کودک نقش کلیدی دارند. نظام آموزشی از این دورهها عقبتر میآید.
مادران شاغل اگرچه زمان کمتری دارند، اما میتوانند با کیفیت بالای تعامل، همچنان نقش تربیتی مؤثری در کنار معلمان ایفا کنند
مادران، به عنوان اولین الگو برای کودک، تأثیر بسزایی در شکلگیری رفتار و ارزشهای او دارند. این الگوها در طول زمان، ریشه عمیقتری پیدا میکنند. همچنین ارتباط عاطفی قوی بین مادر و کودک، پایه و اساس رشد سالم روانی و اجتماعی او است. این ارتباطات، نقش کلیدی در موفقیتهای آینده دارد. نظام آموزشی، تکمیلکننده است. نظام آموزشی میتواند در تکمیل این پایهها نقش مهمی ایفا کند، اما نمیتواند جایگزین نقش مادران در سالهای اولیه باشد.
درست است که در دنیای امروز، نقش مادران در تربیت به دلیل افزایش حضور زنان در اجتماع و تغییرات اجتماعی، به گونهای پیچیدهتر شده است. با این حال، نظام آموزشی هم نقش مهمی در شکلدهی به نسل آینده دارد. آموزش، دانش، مهارتهای تفکر انتقادی و مهارتهای اجتماعی را به کودک میآموزد. بنابراین، تربیت نسل آینده، به طور همزمان، نیازمند نقش محکم و تأثیرگذار مادران و نظام آموزشی قوی و کارآمد است.
کدام مؤثرتر است؟ تربیت مادرانه یا نظام آموزشی
اگر قرار باشد بین یک مادر خوب بودن و یک معلم خوب بودن یکی را انتخاب کنید، کدام را برمیگزینید؟
من یک مادرم، مادر دو فرزند. حتماً اگر مجبور باشم بین خوب بودن در نقش مادر یا معلم بودن یکی را انتخاب کنم، ترجیح میدهم که در نقش مادر خوب باشم. زیرا تأثیر مادر در شکلگیری شخصیت، ارزشها و اعتماد به نفس بسیار عمیق و پایهای است. مادر بودن فرصت فراهم میکند تا در کنار آموزشهای رسمی، محبت، امنیت و الگوهای رفتاری مناسب را در کنار فرزندانم رشد دهم، که این تأثیرات تا بزرگسالی هم همراه آنها باقی میماند. البته، هر دو نقش مهم هستند، اما تأثیرگذاری مادر در مراحل زندگی و شکلگیری هویت افراد، اهمیت بیشتری دارد.
جنبه مهم دیگر سرمایه گذاری عاطفی برای خودم است. حس مادری را با هیچ گوهری نمیتوان مقایسه کرد. امانتی که خدای بزرگ فقط تو را لایق نگهداریاش دانسته را چگونه میتوان در اولویت دوم گذاشت. پس با افتخار حتماً نقش مادری اولویت اول و نه همه اولویت من در زندگی است.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0